توی تاریکی ِ قلبم یه ستاره جون گرفته
دست سرد بی کسیم و دستی مهربون گرفته
.
می بره من وبه سمت شهر خوب آرزوها
جایی که دلای تنها دارن آرزوی اونجا
.
جایی که نمی فریبن آدم و به صد دورنگی
واسه ی شکستن دل حرفشون نداره سنگی
.
سینه های مردومونش یه کتاب آسمونی
حرف جاریه لبا شون آیه های مهربونی
.
ای خدا میتونه باشه سقف خونه ی کوچیکم
سرزمین آرزوها او اگه بمونه پیشم
.
من اسیر انتظارم انتظاری خالی از غم
ای خدا پناه ما شو تا بشیم مونس هم
.
دور از چشای ما کن ای خدا هوای بارون
بین رودی از جدایی پل بزن به سینه هامون
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,
] [ 9:17 ] [ فرزاد ][